همین بچه های گروه خودمون، و قرار شد تقریبا همه کاراش با ما باشه
کیک و سفارش دادم و موقع خرید پولشو داد یکی دیگه از بچه ها رفت خرید اومد، شمع و یکی بادکنک و یکی دیگه
غذا و کارای دسرشم قرار شد با من باشه که یکم دستم تو اینچیزا سریعه
میخاست شب قبلش بگیره من گیر دادم چون من نمیتونم بیام فردا بگیر کارات با من
حالا ی ساعت زودتر رفتم که کاراشو بکنم کلی سرم غر زد که دیر شدددد کارا موندددد دیر اومدی ک منم گفتم نگران نباشه همین یه ساعته برات همه چیو درست میکنم
خلاصه اینا رفتن از آشپزخونه بیرون،من موندم و یکی دیگه دوستام شروع کردیم ریش ریش کردن مرغ برا الویه و پختن تخم مرغ و سیب زمینی و هویج و خرد کردن کالباس
یهو دیدم فقط سه تاااا تخم مرغ گذاشته با دوتا سیب زمینی برا پونزده نفر
وای گر گرفته بودم چون مسئولیت همه چیش با من بود ، رومم نمیشد بگم کمه
با دوستم ب چ کنم چ کنم افتاده بودیم
اخر با این عقلامون تصمیم گرفتیم چندتا خودمون اضاف کنیم
شروع کردیم رنده کردن سیب زمینی تخم مرغ و باز چندتا اضافه کردیم بپزه
حالا هرچی میگردیم سیب زمینی و پیدا نمیکنیم اخر دیگه از گوشه کنار انقد گشتیم سیب زمینیم پیدا کردیم گذاشتیم بپزه و همشو درست کردیم با کلی دردسرم چون سس کم بود تزئین کردیم و واقعا هم یکی فحش خودم میدادم یکی دوستم با این فکر و کاراش
اخرم سر یک و نیم ساعت تموم شد کارا دسرم درست کردم گذاشتم
موقع غذاهم دقیق اندازه در اومد غذا
اخرشم رفتیم چندتا تخم مرغ سیب زمینی خریدیم گذاشتیم تو یخچالشون
امیدوارم هیچوقت نفهمه ک خیلی زشت میشه
اینم از پریشب ما
اولا دانشگاه...برچسب : نویسنده : gisbanooo بازدید : 173