تولد

ساخت وبلاگ
ما تولد دوستم دعوت شدیم

همین بچه های گروه خودمون، و قرار شد تقریبا همه کاراش با ما باشه

کیک و سفارش دادم و موقع خرید پولشو داد یکی دیگه از بچه ها رفت خرید اومد، شمع و یکی بادکنک و یکی دیگه

غذا و کارای دسرشم قرار شد با من باشه که یکم دستم تو اینچیزا سریعه

میخاست شب قبلش بگیره من گیر دادم چون من نمیتونم بیام فردا بگیر کارات با من

حالا ی ساعت زودتر رفتم که کاراشو بکنم کلی سرم غر زد که دیر شدددد کارا موندددد دیر اومدی ک منم گفتم نگران نباشه همین یه ساعته برات همه چیو درست میکنم

خلاصه اینا رفتن از آشپزخونه بیرون،من موندم و یکی دیگه دوستام شروع کردیم ریش ریش کردن مرغ برا الویه و پختن تخم مرغ و سیب زمینی و هویج و خرد کردن کالباس

یهو دیدم فقط سه تاااا تخم مرغ گذاشته با دوتا سیب زمینی برا پونزده نفر

وای گر گرفته بودم چون مسئولیت همه چیش با من بود ، رومم نمیشد بگم کمه

با دوستم ب چ کنم چ کنم افتاده بودیم

اخر با این عقلامون تصمیم گرفتیم چندتا خودمون اضاف کنیم

شروع کردیم رنده کردن سیب زمینی تخم مرغ و باز چندتا اضافه کردیم بپزه

حالا هرچی میگردیم سیب زمینی و پیدا نمیکنیم اخر دیگه از گوشه کنار انقد گشتیم سیب زمینیم پیدا کردیم گذاشتیم بپزه و همشو درست کردیم با کلی دردسرم چون سس کم بود تزئین کردیم و واقعا هم یکی فحش خودم میدادم یکی دوستم با این فکر و کاراش

اخرم سر یک و نیم ساعت تموم شد کارا دسرم درست کردم گذاشتم

موقع غذاهم دقیق اندازه در اومد غذا 

اخرشم رفتیم چندتا تخم مرغ سیب زمینی خریدیم گذاشتیم تو یخچالشون

امیدوارم هیچوقت نفهمه ک خیلی زشت میشه

اینم از پریشب ما

اولا دانشگاه...
ما را در سایت اولا دانشگاه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : gisbanooo بازدید : 173 تاريخ : دوشنبه 9 بهمن 1396 ساعت: 13:15