نگاهای امروز

ساخت وبلاگ
امروز کلاسم با آقای... مشترک بود

البته ههیچوقت این کلاس و نیومده بود ما چندهفته اول استاد نداشتیم اصلا

بعدشم یبارم ک اومده بود من غیبت داشتم ندیدمش

چندبااار چشم توچشم شدیم

حس کردم یبار باحرص نگام میکنه ببار با لبخند

من ک سر از کارش در نیاوردم

حسم هنوز هست و امروز هم شعله ور تر شد :-

ایکاش نمیدیدمش

قهره اشتیه خدامیدونه

انقد خستم کرد از کاراش ک نای فکر کردن بهشم ندارم حتی نگاهش مهم نیست چجوره (دروغ گفتم مهمه)

.........

اون استادیم ک بهم پیام داده بود تعریف کرده بودم، با ما کلاس داره ینی من باهاش کلاس دارم.

فکرم میکردم دیگه باهاش کلاس نداشته باشم ک اینجور جسور شده بود ولی اشتباه فکر میکردم

چندجلسه ک اصلااا استاد نداشت اون درس مون

اخرم اینو گذاشتن، اینم برعکس قبل ک همش سوال میپرسید ازم و هی صدام میزد الان اصلا نگاهمم نمیکرد

مثلا با چندتا دوستای کناریم چشم تو چشم سلام کرد من و ی نیم نگاه کرد رد شد

توکلاسم ک دیگه بدتر،

کلا ادم حسابم نمیکرد برعکس قبل

از دور و بریا همش سوال میکرد شوخی میکرد نگاه میکرد موقع درس دادن ولی به من اصلااااا

والابخدا اینا نوبرن.فک کرده کیه مثلا چقد فرقی حال من میکنه این کارش

فقط نندازه منو صلوات

ولی نفهمیدم معنی کارشو

نه بی ادبی کردم چیز دیگه.شاید توقع برخورد گرم داشته چمیدونم والا

بره ب درک

کلا نمیدونم چرا نگاها امروز به من اینجور بد بود اخه....خخخخخخ

+ نوشته شده در  دوشنبه ششم آذر ۱۳۹۶ساعت 1:13&nbsp توسط اناهیتا  | 

اولا دانشگاه...
ما را در سایت اولا دانشگاه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : gisbanooo بازدید : 176 تاريخ : پنجشنبه 9 آذر 1396 ساعت: 7:13