یادش بخیر.اولین اشپزی

ساخت وبلاگ
امروز داشتم دفترخاطرات دبیرستانم و میخوندم رسیدم به روزی که اولین اشپزیمو کردم

چقد دلم تنگ شد برای اونروزا

مامانم بیرون بودن با بابام و تا شب نمیومدن منم خونه تنها بودم و همش مشغول تلفنی حرف زدن با دوتا دوستا ی صمیمی دبیرستانم بودم یا تو فیس بوق میچرخیدم....خخخخ

حس سرماخوردگی داشتم و کم کم بدنم داشت به لرزه میفتاد و ضعف داشتم

ترسیدم سرما بخورم اخه نزدیک امتحانای سختمون بود مثلا درس فلسفه با تمام سختیش یه دبیر خیلییی بی اعصاب به اسم خانوم طاهری داشت که اگر یه سوال ج نمیدادی شروع میکرد ب جیغ جیغ مدرسه رو میزاشت رو سرش (خدا خیرش بده هنوز فلسفه حفظم) (کسایی ک رشته انسانی هستن میدونن چقدررر درس مشکلی هست فلسفه و منطق)

(چقد حاشیه رفتم -_- همیشه کارم همینه )

خلاصه گفتم یه زنگ میزنم نرگس اخه نرگس مامانش طلاق گرفته بود تمام کارای خونه رو برعکس من بلد بود،زنگ زدم راهنمایی کرد چجور سوپ درست کنم

مرغ گذاشتم با پیاز پخت جو و هویج و اینام زدم

ب چشمم هرچی میومد میریختم تو سوپ

از ماست بگیر تا شوید و فلفل دلمه و پودر نون و انواع ادویه از کاری تا فلفل قرمز(ماست دوس)

و در اخر یه چیز شله قلم کاری درومد ک خدا میدونه هرچند خوشمزه بود

هنوز ک هنوزه بچه ها منو ب یاد سوپ ماستی میشناسن

یادش بخیر

البته الانم همینطور موقع اشپزی هرچی ب چشم میاد اضافه میکنم چشمی، ولی خب خداروشکر الان اشپزیم حرف نداره و خراب کاری نمیشه

+ نوشته شده در  جمعه سوم آذر ۱۳۹۶ساعت 0:52&nbsp توسط اناهیتا  | 

اولا دانشگاه...
ما را در سایت اولا دانشگاه دنبال می کنید

برچسب : بخیراولین, نویسنده : gisbanooo بازدید : 172 تاريخ : پنجشنبه 9 آذر 1396 ساعت: 7:13