من ادمیم ک زبون درازم ،وقتی یه ناحقی میشه سریع واکنش نشون میدم
امااینبار ناحقی خیلیی بدی شده بود و جسما در خطر بودم و زور و توانشو نداشتم اجازه ندم بهم ظلم شه و مقاومت کنم که کتکی نخوردم
وبعدهاش چنان افسرده شده بودم که گلوم داشت منفجر میشد از بغض و همه چیم به هم ریخته بود
خوشبختانه یا بدبختانه میتونم زود خودمو جمع و جور کنم و ظاهرمو حفظ کنم و سرگرم باشم
اما شبا چیکارکنم...چجور تحمل کنم
همش منتظرم بیادبگه ببخشید و من نبخشم و یکم خالی بشم
ولی نمیاد نامرد
تصمیم گرفتم تغییر تو زندگیم بدم ک ذهنم متمرکز به اون بشه
گفتم خوب دخترا اول موهاشونو ناخوناشونو کوتاه میکنن و تغییر میدن
قیچی گرفتم جلو ایینه نشستم سطل اشغالم گذاشتم جلوم
یهو چشمم ب موهام افتاد گفتم بروبابااااا اینهمه زحمت کشیدم مو بلند کردم ک الان کوتاه کنم؟
این مسخره بازیا چیه ول کن
رفتم بیشتر فکر کردم چی باعث بهتر شدن زندگیم میشه ....
اول کلاسای مورد علاقم بود ک همون اول دست بکار شدم و به کمک دوستم ثبت نام کردم
دوم خرید بود که همه دخترا عاشقشن و یه عالم تونر و صابون خوشگل و ماسک صورت خریدم و هروز استفاده میکنم
سومیم خیلی دوس داشتم ی مدت گیاه خوار بشم
اخه زیاد اهل گوشت نیستم شایددد گاهی یکم بخورم برای خاصیتش خلاصه ک شروع به سالم خواری کردم و رژیم خوبیم گرفتم برا خودم
چهارمیم ک رفتم یه کیلووو فیلم ریختم تو فلشام و مشغول فیلم دیدن شدم
ولی امان از وقتی که یچیزی همش یات بندازه چ اتفاقایی افتاده...
بیخیال
برا بار هزارممم فیلم فرندز و توصیه میکنم
محشرنننن بخدا عاشق تک تکشونم
الان برا بار سوم یا چهارمه دارم میبینم و فصل سه ام
اولا دانشگاه...برچسب : نویسنده : gisbanooo بازدید : 125